معنی موبدان زرتشتی
حل جدول
مغان
موبدان
روحانیون زرتشتی
جایگاه موبدان
موبدِ موبدان یا موبدانْ موبد نام بزرگترین پیشوای روحانی آئین زرتشتی، در دورهٔ ساسانی بهشمار میرفت. واژهٔ موبد در اوستا به صورت موغو یا مگه و در فارسی باستان موگو و در پهلوی «موگ پت» گفته میشد. ریاست همه امور روحانی، با موبد موبدان بود که در جمیع مسائل به اجرای دین و اصول و فروع عملی آن فتوی میداد و ریاست روحانی را در دست داشت. موبد موبدان غیر از آنچه دربارهٔ مسائل دینی و هدایت معنوی تعلیمات لازم را معمول میداشتند، عزل و نصب پادشاه را نیز در دست داشته و چنانچه پادشاهی طبق تعالیم روحانی اعظم، رفتار نمیکرد، نالایق بهشمار میرفت و بوسیلهٔ موبدان عزل میشد. انتخاب پادشاه، مخصوص عالیترین نمایندگان طبقات روحانی و سپاهیان و دبیران بود و در صورت اختلاف میان آنان منحصر به موبد موبدان میشد.
روحانیون زرتشتی
موبدان
روحانی زرتشتی
موبد
مغ
مغ
هاوشت
مغ ها در طول تاریخ در سه دسته قرار می گرفتند: مغ میترایی، مغ مادی و مغ زرتشتی. بنا به روایتی در اصل خاندانی از مادها بودند که اجرای امورات مذهبی را بر عهده داشتند. با روی کار آمدن هخامنشیان مغان همچنان تولیت امور مذهبی را حفظ کردند و عرصهٔ فعالیت آنها دیگر منحصر به مردمان ماد نبود. در دوران ساسانیان مغ به پایینترین مرتبه از ردهبندی روحانیت زرتشتی گفته میشد.
هاوشت
سرود زرتشتی
گات
سرودهای زرتشتی
گات
لغت نامه دهخدا
زرتشتی. [زَ ت ُ] (ص نسبی) زردشتی. منسوب به زرتشت. کسی که دارای دین زرتشت است. بهدین. (فرهنگ فارسی معین). گبر. زردشتی بهدین. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || آیین زرشت. دین زردشت. بهدینی. (فرهنگ فارسی معین).
موبدان موبد
موبدان موبد. [ب َ ب َ] (اِ مرکب) موبد موبدان. رئیس موبدان. دارنده ٔ عالیترین مقام روحانی در دین زرتشتی. (از یادداشت مؤلف). قاضی القضاه مجوس. (مفاتیح). یعقوبی فهرست صاحبان مناصب را در عهد یزدگرد اول (نیمه ٔ اول قرن پنجم میلادی) چنین آورده است: بلافاصله بعد شاهنشاه اسم «وزرگ فرماندار» سپس «موبدان موبد»، بعد از او «هیربدان هیربد»، و آن گاه «دبیربد» و از آن پس از «سپاه بذ» که یک نفر «پاذگوسپان » در تحت فرماندهی خود داشته است. اما مسعودی در کتاب التنبیه فهرست صاحبان مناصب را دراواسط قرن پنجم یعنی عهد یزدگرد دوم چنین می آورد:
1- موبدان موبد (که معاون او هیربدان هیربد بوده). 2- وزرگ فرماندار. 3- سپاهبد. 4- دبیربد. 5- هتنخشبد که واستریوش بد نیز می خوانده اند. (از ایران در زمان ساسانیان ص 289). رئیس همه ٔ موبدان که منزلت پاپ زردشتیان داشت موبدان موبد بود. اولین دفعه که ما چنین صاحب مقامی را می شنویم، آن جایی است که اردشیر شخصی را که ظاهراً ماهداد نام داشته به مقام موبدان موبدی نصب کرده است شاید این مقام پیش از اردشیر هم بوده است لیکن اهمیت آن از وقتی بالا گرفت که دین مزدیسنی در کشور ایران صورت رسمی یافت. پس از این شخص نام چندین تن از موبدان موبدهای بزرگ را در دست داریم یکی بهگ و دیگر جانشین او آذربذی مهر سپندان که در عهد شاپور دوم می زیسته است. بعد از او مهروراز و مهراگاوند و مهرشاهپور و دیگر آزادشاد که در زمان خسرو اول این مقام را داشته است. ریاست عالیه ٔ همه ٔ امور روحانی با موبدان موبد بود که در جمیع مسایل نظری دین و اصول و فروع عملی آن فتوی می داد و سیاست روحانی را در دست داشت. بی شبهه موبدان موبد حق عزل و نصب مأمورین روحانی را دارا بوده، ولی بنابر ظواهر امور شخص او را پادشاه به این مقام نصب می کرده است. از اختیارات او یکی آن است که اگر در بعضی نواحی نسبت به دین رسمی کشور مخالفتی برمیخاست و بنابر رسم زمان محکمه ٔ خاصی برای تحقیق و تفتیش امر دایر می شد شخص او نیز در آن محاکمه دخالت تام می یافت. شاه در جمیع مواردی که با مذهب تماس داشت رای موبدان موبد را می خواست. این شخص از آنجا که هادی معنوی و مشاور روحانی سلطان بود، در تمام شؤون کشور نفوذ فوق العاده داشت.تشریفات مذهبی که مستلزم اطلاع و تجربه ٔ مخصوص بود در معابد به وسیله ٔ هیربدان اجرا می شد. خوارزمی معنی لفظ هیربد را «خادم آتش » گفته است. در بعضی ادوار عهد ساسانی رئیس کل هیربدان، هیربدان هیربد، بعد از موبد بزرگ (موبدان موبد) قرار داشته است. مغان اندرزبد (مگوگان اندرزبد) «آموزگار مغان »، یکی از عناوین موبدان موبد بوده است. (از ایران در زمان ساسانیان صص 136- 141):
همان موبدان موبد و بخردان
بزرگان و کارآزموده ردان.
فردوسی.
بفرمود تا هرکه بد دادجوی
سوی موبدان موبد آورد روی.
فردوسی.
ابا موبدان موبد تیزویر
به نزدیک میدان رسید اردشیر.
فردوسی.
به روزگار دوشنبد نبید خور به نشاط
به رسم موبد پیشین و موبدان موبد.
منوچهری.
و رجوع به موبد شود.
فرهنگ معین
(زَ تُ) (ص نسب.) = زردشتی: کسی که دارای دین زرتشت است.
فرهنگ عمید
زردشتی
مترادف و متضاد زبان فارسی
بهدینی، زردشتی، زندیک، گبر، مجوس
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) منسوب به زردشت کسی که دارای دین زردشت است به دین زردشتی، آیین زردشت دین زردشت بهدینی.
واژه پیشنهادی
گبر
معادل ابجد
1420